کد مطلب:304460 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

پیوند علی با پیامبر
علی(ع) در فرازی از خطبه قاصعه درباره پیوند خود با پیامبر(ص) فرمود:

من در خُردی، بزرگان عرب را به خاك انداختم و سركردگانِ «رَبیعه» و «مُضَر» - دوقبیله از عرب عدنانی - را هلاك ساختم. شما می دانید مرا نزدِ رسول خدا چه رتبت است، و خویشاوندیم با او در چه نسبت است.آن گاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و بر سینه خویشم جای داد، و مرا در بسترخود می خوابانید چنان كه تنم رابه تن خویش می سود و بوی خوشِ خود رابه من می بویانید، و گاه بود كه چیزی را می جَوید، سپس آن را به من می خورانید. از من دروغی در گفتار نشنید، و خطایی در كردار ندید. هنگامی كه پیامبر(ع) از شیر گرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را پیمود و خوی های نیكوی جهان را فراهم نمود. و من همواره - در سفر و حضر - در پی او بودم چنان كه بچه در پی مادر. هر روز برای من ازاخلاق خویش نشانه ای بر پا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت. هر سال در حِراء خلوت می گزید، من او رامی دیدم و جز من كسی وی را نمی دید. آن هنگام جزخانه ای كه رسول خدا(ص) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود، من سوّمین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را می دیدم و عطر پیامبری را می بوییدم. من هنگامی كه وحی بر او(ص) فرود آمد، آوای شیطان راشنیدم، گفتم: ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: «این شیطان است كه ازآنكه او را نپرستند نومید و نگران است. همانا تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینی آنچه را من می بینم، جز این كه تو پیامبر نیستی؛ وزیری، و بر راه خیر می روی - و مؤمنان راامیری... [1] .

ابن ابی الحدید درباره پیوند علی(ع) با پیامبر در دوره كودكی، می گوید: این خویشاوندی و قرابت بسیار نزدیك، كه میان علی(ع) و پیامبر(ص) بوده است، ویژه اوست نه دیگرِ عموها. پیامبر(ص) او را در دامن خویش پرورانده است و علی(ع) به هنگام اظهار دعوت پیامبر از آن حضرت حمایت كرده و یاری داده است بدون این كه كسی دیگر از بنی هاشم چنان كرده باشد. وانگهی میان آن دو چنان پیوند فرخنده یی صورت گرفته است كه چنان نسل فرخنده یی پدید آمده است كه در پیوند دامادی های دیگر چنان نبوده است و ما اینك آنچه را كه سیره نویسان در اینباره نوشته اند می آوریم: طبری در تاریخ خود می گوید: ابن حمید از سلمه، از محمد بن اسحاق، از عبداللَّه بن نجیح، از مجاهد نقل می كند كه می گفته است: ازنعمت های خداوند و حسن صنع و اداره خیر با خدای تعالی نسبت به علی بن ابی طالب(ع) این بود كه قریش را خشكسالی و قحطیِ دشواری در رسید. ابوطالب نان خورِ بسیار داشت و عائله مند بود. پیامبر(ص) به عباس بن عبدالمطلب، كه از توانگرترین و آسوده ترین افراد بنی هاشم بود، فرمود: ای عباس! برادرت ابوطالب عائله مند است و می بینی كه از این قحطسالی چه بر سر مردم آمده است. بیا برویم و بار او را سبك و از نان خورهای او بكاهیم. من یك فرد از خانواده اش را بر عهده می گیرم و تو فرد دیگری را بر عهده بگیر و هزینه آن دو را از او كفایت كنیم. عباس گفت: آری. آن دو پیش ابوطالب رفتند و به او گفتند: می خواهیم از بار تو و نان خورهای تو بكاهیم تا این سختی كه مردم گرفتار آن شده اند برطرف شود. ابوطالب گفت: عقیل را برای من بگذارید و هر چه می خواهید بكنید. پیامبر(ص) علی را گرفت و او را به خانه برد و عباس، جعفر را، كه خدایش از او خشنود باد، به خانه خود برد، و بدین گونه علی بن ابیطالب(ع) همواره تا هنگامی كه پیامبر(ص) را خداوند به رسالت بر انگیخت با او بود و علی(ع) از رسول خدا پیروی كرد و آن حضرت را تصدیق و به پیامبری او اقرار كرد. جعفر هم همواره در خانه عباس بود، تا آن گاه كه مسلمان و از عباس بی نیاز شد.

طبری می گوید: همچنین ابن حمید برای ما از سلمه، از محمد بن اسحاق، حدیث كرد كه می گفته است؛ هر گاه وقت نماز می رسید پیامبر(ص) به درّه های مكّه می رفت و علی بن ابی طالب(ع) هم با او می رفت و این كار از ابوطالب و دیگر عموهایش پوشیده انجام می شد و آن دو همانجا نمازهای خود را می گزاردند و چون شب می شد باز می گشتند و این كار مدت ها و تا هنگامی كه خداوند مقرر فرموده بود صورت می گرفت. [2] .

فضل بن عباس كه خدایش رحمت كناد، می گوید: از پدرم پرسیدم پیامبر(ص) نسبت به كدام یك از پسران خود محبت بیش تری داشت؟ گفت: نسبت به علی بن ابی طالب(ع) گفتم: پدر جان! من در مورد پسرانش پرسیدم. گفت: پیامبر(ص) نسبت به علی از همه پسران خود بیش تر محبت و رأفت داشت: از هنگام كودكی علی(ع) حتّا یك روز هم ندیدیم از او جدا باشد، مگر هنگامی كه برای خدیجه به سفر می رفت و ما هیچ پدری را ندیده ایم كه نسبت به پسری مهربان تر از پیامبر نسبت به علی باشد و هیچ پسری را هم مطیع تر از علی نسبت به پیامبر(ص) ندیده ایم.

حسین بن زید بن علی بن حسین(ع) [3] می گوید: ازپدرم زید(ع) شنیدم كه می گفت: پیامبر(ص) قطعه كوچكی ازگوشت یا خرما را نخست در دهان می نهاد و ملایم می كرد و سپس به دهان علی(ع)، كه كودكی خردسال و در دامن اش بود، می نهاد. [4] همچنین طبری در تاریخ خود می گوید: احمد بن حسین ترمذی از عبداللَّه بن موسی از علاء از منهال بن عمرو از عبداللَّه بن عبداللَّه برای ما نقل كرد كه می گفته اند: شنیدیم علی(ع) گفت: من بنده خدا و برادر رسول خدا و صدّیق اكبرم. این سخن را پس از من كسی نمی گوید مگر دروغگوی افترا زننده. من هفت سال پیش ازمردم نمازگزارده ام. گویا علی(ع) راضی نبوده كه از عمر نام ببرد و او را شایسته این كه با خود مقایسه كند نمی دیده است و این بدان سبب است كه اسلام عمر متأخر است.م [5] .


[1] نهج البلاغه، خطبه 193.

[2] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 13، ص 199 و جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 287.

[3] جناب حسين بن زيد پس از كشته شدن پدر بزرگوارش و برادر گرامي اش يحيي، تحت كفالت امام صادق عليه السلام قرار گرفت و بسيار بهره مند شد و از شدت گريستن «ذوالدّمعه» ملقب شد. آن بزرگوار درهفتاد و شش سالگي در گذشت. جلوه تاريخ، ج 5، ص 288.

[4] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 13، ص 200.

[5] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 13، ص 200.